شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰۱: مفرش خاک درش مسند سلطانی است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صحبت جانان من مجلس روحانی است مفرش خاک درش مسند سلطانی است لایق هر عاشقی نیست غم عشق او شادی جان کسی کو به غم ارزانی است مایهٔ دکان جان درد دل است ای عزیز حاصل سودای عشق بی سر و سامانی است شهر وجودم تمام بندهٔ فرمان اوست جملهٔ اقلیم دل مملکت جانی است کفر سر زلف او رونق ایمان من رونق ایمان ز کفر این چه مسلمانی است لیلی صاحب نظر واله و مجنون او عاقلی و عشق او غایت نادانی است دوش درآمد ز در دلبر سرمست و گفت عاشق یکتای من سید بی ثانی است شاه نعمت الله