شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۸۴: مرده ای می شمر که جانش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر که را عشق نیست آنش نیست مرده ای می شمر که جانش نیست لذت از عمر خود کجا یابد عاقل ار ذوق عاشقانش نیست غرق دریای عشق او مائیم لاجرم بحر ما کرانش نیست ای که پرسی نشان او از ما غیر نامی دگر نشانش نیست در میان و کنار می جوئی جز خیالی از آن میانش نیست جام می را بگیر و نوشش کن کاین معانی جز از بیانش نیست سود دارد ولی زیانش نیست نعمت الله هر که مایهٔ اوست شاه نعمت الله