شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۳: بی هوای دُرد دردش صاف درمان هیچ نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بی حضور عشق جانان راحت جان هیچ نیست بی هوای دُرد دردش صاف درمان هیچ نیست در خرابات مغان جام شرابی نوش کن تا بدانی با وجودش کآب حیوان هیچ نیست پیش از این در خلوت جان غیر جانان بارداشت این زمان در خلوت جان غیر جانان هیچ نیست دیدهٔ جانم به نور طلعت او روشنست غیر نور روی او را دیدهٔ جان هیچ نیست زلف و رویش را نگر از کفر و ایمان دم مزن با وجود زلف و رویش کفر و ایمان هیچ نیست ماسوی الله جز خیالی نیست ای یار عزیز بگذر از نقش خیال غیر او کان هیچ نیست همدم جام می و با نعمة اللهم حریف زاهدی وقتی چنین در بزم رندان هیچ نیست شاه نعمت الله