شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۷۲: درد دل داریم و درمان هیچ نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جان ما بی عشق جانان هیچ نیست درد دل داریم و درمان هیچ نیست در همه جان جز که هم جان هیچ نیست تن چه باشد زانکه هم جان هیچ نیست بگذر از دنیی و عقی باده نوش جز می و ساقی رندان هیچ نیست نزد مصری شهر بغداد است هیچ کوبنان چبود که کرمان هیچ نیست با سبک روحان نشین ای جان من زانکه صحبت با گرانان هیچ نیست غیر او هیچست اگر گوئی که هست هرچه باشد غیر او آن هیچ نیست ظاهر و باطن همه عین وی است غیر او پیدا و پنهان هیچ نیست دنیی و عقبی و جسم و جان همه ای عزیزان نزد رندان هیچ نیست هر چه هست از جزو و کل کاینات بلکه این مجموع انسان هیچ نیست با وجود سید هر دو سرا بینوا چبود که سلطان هیچ نیست شاه نعمت الله