شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۶۲: آئینه ایست روشن جام جهان نمائیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هر شاهدی که بینم با او مرا هوائیست آئینه ایست روشن جام جهان نمائیست خلوتسرای دیده از نور اوست روشن بر چشم ما قدم نه بنشین که خوش سرائیست در گوشهٔ خرابات رندی اگر ببینی بیگانه اش ندانی او یار آشنائیست درویش کنج عزلت او را به دار عزت صورت گدا نماید معنیش پادشائیست ما دردمند عشقیم دُردی درد نوشیم خوشتر ز صاف درمان عشاق را دوائیست نقش خیال غیری بر دیده گر نگاری نقاش خطهٔ چین گوید که این خطائیست ساقی عنایتی کرد خمخانه ای به ما داد ز انعام نعمت الله ما را چنین عطائیست شاه نعمت الله