شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵۳: به هر چه دیده گشائی چه حسن اوست نکوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر تو عاشق یاری به عشق دوست نکوست به هر چه دیده گشائی چه حسن اوست نکوست اگر به کعبه رَوی بی هوای یار بد است وگر به میکده باشی به یاد دوست نکوست جهان و صورت و معنی چو مغز باشد و پوست تو مغز نغز بگیر و مگو که پوست نکوست اگرچه کشتن عشاق بد بود بر ما ولی چه عادت آن یار نیکخوست نکوست تو را نظر به خود است ای عزیز بد باشد مرا که در همه حالی نظر به دوست نکوست بیا و جامهٔ جان چاک زن به دست مراد چو لطف او به کرم در پی رفوست نکوست ز زلف یار به عمر درازت ای سید چو شانه حاصلت از نیم تار موست نکوست شاه نعمت الله