شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۶: لاجرم من دوست می بینم به دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم ما روشن به نور روی اوست لاجرم من دوست می بینم به دوست دیده ای کو نور او بیند به او بد نبیند هرچه می بیند نکوست جام می ارچه حبابست ای پسر این کسی داند که او را آبروست گر هزار آئینه آید در نظر در همه آیینه ها چشمم بر اوست اصل و فرع ما و تو هر دو یکی است تا نپنداری که این رشته دوتوست عشق سرمست است و دایم در حضور عقل مخمور است از آن در گفتگوست نعمت الله خرقه می شوید به می پاک شوید کار او این شست و شوست شاه نعمت الله