شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۴۱: دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانم خیال شد به خیال خیال دوست دل بیقرار گشت به عشق وصال دوست هر کس به آرزوی جمالست در جهان مائیم و آرزوی خیال جمال دوست مهر منیر چیست شعاعی ز روی یار یا کیست ماه نو چو غلامی هلال دوست تا زنگ غیر ز آئینهٔ دل زدوده ام در آینه ندیده ام الوصال دوست مردم ندیده اند و گر سرو راستین بر جویبار دیدهٔ ما چون هلال دوست ما را کمال نیست به خود ای عزیز ما داریم ما کمال ولی از کمال دوست سید تو بار جان منه اندر وثاق دل کاین خانه جای رخت بود یا محال دوست شاه نعمت الله