شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۹: رند اگر می طلبی ساقی سرمست آنست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میر میخانهٔ ما سید سر مستانست رند اگر می طلبی ساقی سرمست آنست نور چشم است و به نورش همه را می بینم آفتابیست که در دور قمر تابانست چشم ما روشنی از نور جمالش دارد تو مپندار که او از نظرم پنهانست گر فروشند به صد جان نفسی صحبت او بجز ای جان عزیزم که نکو ارزانست گنج اگر می طلبی در دل ما می جویش ز آنکه گنجینهٔ او کُنج دل ویرانست دُردی درد به من ده که خوشی می نوشم من دوا را چه کنم درد دلم درمانست رند مستی به تو گر روی نماید روزی نعمة الله طلب از وی که مرا جانانست شاه نعمت الله