شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۰۲: طلبش کن که پیر رندان است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نعمت الله میر رندان است طلبش کن که پیر رندان است بزم عشق است عاشقان سرمست ساقی ما امیر مستان است دل ما گنجخانهٔ عشق است جای آن گنج کنج ویران است سخن ما به ذوق دریابد هرکه واقف ز ذوق یاران است همه عشق است غیر او خود نیست جان فدایش کنم که جانان است عالم از آفتاب حضرت او به مثل همچو ماه تابان است نور چشم است و در نظر پیداست نظری کن ببین که این آن است شاه نعمت الله