شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۵۳: آن چنان گنج خوشی در دل ویرانه خوشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در سراپردهٔ جان خلوت جانانه خوشست آن چنان گنج خوشی در دل ویرانه خوشست رند سرمست بجو زاهد مخمور بمان عاقلی را چه کنی عاشق دیوانه خوشست جنتی را که در او دوست نیابی سهل است یار اگر دست دهد گوشهٔ میخانه خوشست گفتهٔ عاشق سرمست بخوان از مستان زانکه در مجلس ما گفتهٔ مستانه خوشست قدمی نه نفسی گفتهٔ ما را دریاب بی تکلف بر ما صحبت رندانه خوشست هر که درویش بود میل به شاهی نکند دل درویش به آن همت شاهانه خوشست نعمة الله به دست آر که سرمست خوشی است زانکه این سید مستانهٔ مردانه خوشست شاه نعمت الله