شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۴۷: زلف او هندوی طراری خوشست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مستش ترک عیاری خوش است زلف او هندوی طراری خوشست جان فدای عشق جانان کن روان گر تو را میلی به دلداری خوشست بر سر دار فنا بنشین خوشی زانکه اینجا جای سرداری خوشست دلبر ار صد جان به یک جو می خرد زود بفروشش که بازاری خوشست کار بی کاری است کار عاشقان کار ما می کن که این کاری خوشست سینهٔ ما مخزن اسرار اوست او به دست آور که اسراری خوشست مجلس عشقست و ما مست و خراب خوش خراباتی و خماری خوشست گر گران باری مثال از بار یار بار یار ار می بری باری خوشست بندهٔ سید شدم از جان و دل این سخن صدق است و اقراری خوشست شاه نعمت الله