شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۹: که از آن باده گشته ام سرمست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نوش بادا مرا شراب الست که از آن باده گشته ام سرمست در دلم عشق و در نظر ساقی در سرم ذوق و جام می بر دست پرده از دل گشود شاهد غیب دل ما را به زلف خود دربست جان به جانان ما وصالی یافت قطرهٔ ما به بحر ما پیوست گر تو را عقل هست ما را نیست ور تو را عشق نیست ما را هست ای که پرسی دوای درد از ما دردمندیم و این دوا دردست بشنو از سید این روایت عشق تا کی آخر سخن ز عاقلی ویست شاه نعمت الله