شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۲۱۶: در سر زلف یار دربند است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ما در هوای الوند است در سر زلف یار دربند است خواجه تبریزی است و در قره باع شاه سروان امیر در بند است یار بلخی ما ز تربت رفت در کش خواجهٔ سمرقند است سخن از روم و شام چون گوید آن خجندی که ساکن جَند است ترک سرمست و هندوی شیرین آن یکی چون گل است و این قند است گرچه آدم به جسم بود پدر نزد خاتم به روح فرزند است سید بزم عشق دانی کیست آنکه او بندهٔ خداوند است شاه نعمت الله