شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۹۹: لاجرم در دیدهٔ ما همچو نور دیده است
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مردم دیدهٔ ما نور رویش دیده است لاجرم در دیدهٔ ما همچو نور دیده است از سر ذوق است این گفتار ما بشنو ز ما زانکه قول این چنین هرگز کسی نشنیده است در خیال آنکه نقش روی او بیند به چشم دیدهٔ اهل نظر گرد جهان گردیده است تُرک چشم مست او دلها به غارت می برد زلف طرّارش به هر موئی دلی دزدیده است عشق سرمست است و با رندان حریفی می کند عقل مخمور است و از زندان ما رنجیده است از کرم ساقی ما مِی می دهد ما را مدام بر سر ما آب رحمت گوئیا باریده است هرکسی از لطف سلطانی نوائی یافتند حضرت او نعمت الله را به ما بخشیده است شاه نعمت الله