شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۷۹: همچو ما با آبروی خود کجاست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آبروی ما ز اشک چشم ماست همچو ما با آبروی خود کجاست بحر عشق ما کرانش هست نیست غرقه ای داند که با ما آشناست حال ما گر عاشقی پرسد بگو رند مستی فارغ از هر دو سراست بینوائی گر گدای کوی اوست نزد درویشان گدای پادشاست غیر عشق او حکایاتست و بس جز هوای او دگر باد صبا است درد باید درد باید درد درد درد دل می کش که درد دل دواست نعمت الله دُرد دردش نوش کرد آفرین بر وی که او همدرد ماست شاه نعمت الله