شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۱: این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشق او آب حیات و آن حیات جان ماست این چنین سرچشمه ای در جان جاویدان ماست گنج عشق او که در عالم نمی گنجد همه از دل ما جو که جایش در دل ویران ماست جان ما با غیر اگر باری حکایت کرده است تا قیامت نادم است انصاف او بر جان ماست نزد ما موج و حباب و قطره و دریا یکیست گر نظر بر آب داری این همه از کان ماست هر که بینی دست او را بوسه ده از ما بپرس زانکه او از روی معنی صورت جانان ماست در سماع عاشقان آن ماه چرخی می زند خوش بود دور قمر دریاب کاین دوران ماست هر که هست از نعمةالله خوش نصیبی یافته نعمت الله با همه نعمت که دارد آن ماست شاه نعمت الله