شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۶۰: این چنین بحری ز ما می جو که این بحر آن ماست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
هفت دریا قطره ای از بحر بی پایان ماست این چنین بحری ز ما می جو که این بحر آن ماست گنج او در کنج دل می جو که آنجا یافتیم جای گنج عشق او کنج دل ویران ماست دل به دلبر داده ایم و جان به جانان می دهیم گر قبول اوفتد شکرانه ها بر جان ماست ما درین دور قمر خوش مجلسی آراستیم جام می در دور و ما سرمست این دوران ماست جز خیال روی او نقشی نیاید در نظر هرچه ما دیدیم و می بینیم آن جانان ما است دل به دست زلف او دادیم و در پا می کشد ما پریشانیم از او ، او نیز سرگردان ماست شاه نعمت الله