شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۱۵۲: دیدم آنجا عارفان و عاشقان مستانه مست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دوش رفتم در خرابات مغان رندانه مست دیدم آنجا عارفان و عاشقان مستانه مست جوشش مستی فتاده در نهاد خم می جان و دل سرمست گشته ساغر و پیمانه مست جام می در داده ساقی خاص و عام مجلسش آشنایان مست از آن پیمانه و بیگانه مست عاقل و فرزانه دیدم مست جام عشق او در خیال روی او خوش عاشق دیوانه مست زاهدان از عشق او در کنج خلوت در خروش در هوایش صوفیان در گوشهٔ کاشانه مست عود جان در مجمر سینه به عشق بوی او سوخت بر آن آتش عشق عاشق مستانه مست در هوای آفتاب روی او یکسان شده جمله ذرات وجود عاشق فرزانه مست کعبه در وی گشته حیران بتکده مدهوش او صومعه نالان ز عشقش آمده میخانه مست در میان عارفان دیدم نشسته سیدی خوش گرفته در کنار جان خود جانانه مست شاه نعمت الله