شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۸۷: آبرو جوئی مرو هر سو بیا ما را طلب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ذوق ما داری درآ در بحر ما ، ما را طلب آبرو جوئی مرو هر سو بیا ما را طلب موج دریائیم و ما را دل به دریا می کشد حال این دریای ما گر بایدت از ما طلب ای محقق بی حقیقت هیچ شیئی هست نیست عارفانه این حقیقت در همه اشیا طلب هر که آید در نظر ای نور چشم عاشقان دست او را بوسه ده گم کردهٔ خود را طلب نقد گنج کنت کنزا را بجو در کنج دل گوهر دُر یتیم مخزن دلها طلب قاب قوسین از خط محور پدید آمد تو نیز خط برانداز از میان معنی او ادنی طلب آفتاب حسن او و چشم مردم رو نمود روشنست این نور او در دیدهٔ بینا طلب دنیی و عقبی و جسم و جان این و آن گذار گر تو چون ما طالبی مطلوب بی همتا طلب اسم اعظم را بخوان و یک مسمی را بدان نعمت الله را بجو مجموعهٔ اشیا طلب شاه نعمت الله