شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۶۷: باز پرس احوال ما از آشنا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر بیابی آشنای بحر ما باز پرس احوال ما از آشنا عین ما جوئی به عین ما بجو جز به عین ما نیابی عین ما هر که او در عشق او فانی شود از حیات عشق او یابد دوا دردمندی کو بود همدرد ما هم ز دُرد درد دل یابد دوا نقش می بندم خیالش در نظر گشته روشن چشمم از نور بقا در خرابات مغان مست و خراب باده می نوشیم دایم بی ریا نعمت الله را نهایت هست نیست کی بود بی ابتدا را انتها شاه نعمت الله