شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۴۰: نور مردم را به نور چشم او دیدیم ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نور او در دیدهٔ بینا خوشی دیدیم ما نور مردم را به نور چشم او دیدیم ما شخص و سایه دو نماید در نظر اما یکیست دو کجا بینیم چون از اهل توحیدیم ما غیر نور روی او در دیدهٔ ما هست نیست هرچه رو بنمود از آن رو بازپرسیدیم ما ز آفتاب حسن او عالم همه روشن شده کس ندیده این چنین نوری و نشنیدیم ما ساقی مستیم و میخانه سبیل ما بُود می به هر رندی که دل می خواست بخشیدیم ما مو به مو زلف سیاهت ما به دست آورده ایم گیسوئی خوش بافته بر دست پیچیدیم ما در خرابات مغان با نعمت الله همدمیم عاشقانه جام می از ذوق نوشیدیم ما شاه نعمت الله