شاه نعمت الله
غزلیات
غزل شمارهٔ ۳۵: دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
صد دوا بادا دوای درد بی درمان ما دُرد دردش نوش کن گر می بری فرمان ما خون دل در جام دیده عاشقانه ریختیم بر امید آنکه بنشیند دمی بر خوان ما خانه خالی کرده ایم و خوش نشسته بر درش غیر او را نیست باری در سرا بستان ما در حیات جاودانی یافته از عشق او همدم زنده دلان شو تا بیابی جان ما در میان ما و او غیری نمی آید به کار ما از آن دلبریم و دلبر ما ز آن ما دُرد درد او دوای درد ما باشد مدام عشق او گنجیست در کنج دل ویران ما آشنای نعمت اللهیم و غرق بحر او ذوق اگر داری درآ در بحر بی پایان ما شاه نعمت الله