شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۸۴: ای آفتاب رویت هرسو فکنده تابی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای آفتاب رویت هرسو فکنده تابی وی از فروغ مهرت هر ذرّه آفتابی از کیست قدر رویت چون نیست غیر تو کس هر لحظه در لباسی هر لحمه در نقابی ساقی و باده چون نیست الّا یکی پس از چه در هر طرف فتاده مستی است از شرابی دست تو در گل ما مهر تو در دل ما نوریست در ظلامی، گنجی است در خرابی چون کس نبود جز تو در عرصه دو عالم کز وی کنی سوالی او را دهی جوابی در آینه نظر کرد روی تو دید خود را خویشتن درآمد هرلحظه در عتابی با عکس خویش میگفت هر ساعتی حدیثی با نفس خویش میکرد هر لحمه ای خطابی ای آفتاب تابان در مغربی نظر کن کز روی تست عکسی وز مهر توست تابی شمس مغربی