شهریار
گزیده غزلیات
غزل شمارهٔ ۷ - طور تجلی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شب به هم درشکند زلف چلیپائی را صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را گر از آن طور تجلی به چراغی برسی موسی دل طلب و سینه سینائی را گر به آئینه سیماب سحر رشک بری اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را از نسیم سحر آموختم و شعله شمع رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن که به دل آب کند شکر گویائی را دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی بار پیری شکند پشت شکیبائی را شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل شمع بزم چمنند انجمن آرائی را صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید تا تماشا کند این بزم تماشائی را جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی شهریارا قرق عزلت و تنهائی را شهریار