شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۱۰: تا شراب عشق از جام ازل کردیم نوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تا شراب عشق از جام ازل کردیم نوش تا ابد هرگز نخواهیم آمد از مستی بهوش آمد آوازی بگوش جان از جانان ما ما بر آن آواز تا اکنون نهادستیم گوش از سماع قولِ کُن وز نغمه روز الست نیست جان ما دمی خالی ز فریاد و خروش ساقیا درده شرابی کز شرار آتشش چون خم و دیگی و دل جان آید از گرمی بجوش باده گر بهر آن صدره گرو کرده است پیش خویشتن را پیر ما در پیش یار میفروش روی هر ساعت بنقشی مینماید آن نگار مرد میباید که تا بشناسد او را در نقوش شد جمال وحدتش را کثرت عالم حجاب روی او را نقشهای مختلف شد روی پوش کی تواند یافتن در پیش یار خویش یار هر که یار هر دو عالم را ندید ز دوش از زبان مغربی آن یار میگوید سخن مدتی باشد که او شد از سخن گفتن خموش شمس مغربی