شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۹۷: میفرستد هر زمانی دوست پیغامی دگر
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
میفرستد هر زمانی دوست پیغامی دگر میرسد دل را ازو هر لحظه الهامی دگر کای دل سرگشته غیر از ما دلارامی مجوی زانکه نتوان یافتن جز ما دلارامی دگر از پی صیادی مرغ دل ما می نهد خال زلفش هر زمانس دانه و دامی دگر چوت توان هشیار بودن چون پیاپی می دهد هر زمان ساقی شرابی دیگر از جامی دگر گرچه اورا نیست آغازی و انجامی ولی هر زمان داریم از او آغاز و انجامی دگر در حقیقت هیچ نامی نیست او را گرچه او مینهد مر خویش را هر لحظه ائ نامی دگر دل بکامی از لب جانان کجا راضی شود هر نفس خواهد کز او حاصل کند کامی دگر هر که گامی بر هوای نفس ناسوتی نهد در فضای نفس لاهوتی نهد گامی دگر چون ز هر دشنام او یابم دعای هر نفس کاشکی دادی مرا هر لحظه دشنامی دگر گرچه ما مستغرق احسان و انعام وی ایم میکنم از وی طلب هر ساعت انعامی دگر جز رخ و زلفش که صبح و شام ارباب دلند مغربی را نیست صبحی دیگر و شامی دگر شمس مغربی