شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۸۸: سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سلطان، سرِ تخت شهی کرد تنزّل با آنکه جز او هیچ شهی نیست گدا شد آنکس که زفقر و ز غنا هست منزّه در کسوت فقر از پی اظهار غنا شد هرگز که شنیدست از ازین طرفه که یک کس هم خانه خویش آمد و هم خانه خدا شد آن گوهر پاکیزه و آن درّ یگانه ۰ون جوش برآورد زمین گشت و سما شد در کسوت چونی و چرایی نتوان گفت کاندلبر بیچون و چرا چون و چرا شد؟! بنمود رخ ابروی وی از ابروی خوبان تا بر صفت ماه نو انگشت نما شد در گلشن عالم چو شهی سرو چو لاله هم سرخ کلاه آمد و هم سبز قبا شد آن مهر سپهر ازلی کرده تجلی تا مغربی و مشرقی و شمس و ضیا شد شمس مغربی