شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۷۷: چون عکس رخ دوست در آینه عیان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون عکس رخ دوست در آینه عیان شد بر عکس رخ خویش نگارم نگران شد شیرین لب او تا که به گفتار درآمد عالم همه پر ولوله و شور و فغان شد چون عزم تماشای جهان کرد ز خلوت آمد به تماشای جهان جمله جهان شد هر نقش که او خاست بر آن نقش برآمد پوشید همان نقش و بدان نقش عیان شد هم کثرت خود گشت درو واحد خود دید هم عین همین آمد و هم عین همان شد جائی همه اسم آمد و جایی همگی رسم جائی همه جسم آمد و جائی همه جان شد هم پرده برانداخت ز رخ کرد تجلّی هم پرده خود گشت و پس پرده نهان شد ای مغربی آن یار که بی نام و نشان بود از پرده برون آمد و با نام و نشان شد شمس مغربی