شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۵۹: ساختی از عین خود غیری که عالم این بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ساختی از عین خود غیری که عالم این بود نقشی آوردی پدید از خود که آدم این بود هر زمان آری برون از خویشتن نقشی دگر یعنی از دریای ما موج دمادم این بود هستی خود را نمودی در لباس مختلف یعنی آنچه عالمش خوانند و آدم این بود برنگین خاتم دل گشت نامت منقّش دل ترا چون خاتم آمد نقش خاتم این بود جامع ذات و صفات عالم و آدم بکل احمد آمد یعنی این مجموع عالم این بود اسم اعظم را جز این مظهر نباشد در جهان بگذر از مظهر که عین اسم اعظم این بود فاتح باب شفاعت خاتم ختم رسل آنکه فتح و ختم شد او را مسلّم این بود آخر سابق که نحن الاحزون السابقون آنکه در گل آمد و بر گل مقدم این بود شمس مغربی