شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۵۵: سحرگهی که موذن بفالق الاصباح
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگهی که موذن بفالق الاصباح صلای زنده دلان میدهد بخوان صلاح تو رو به خانه خمار عاشقان آور برای راحت روحت طلب کن از وی راح کلید فتح دلِ اهل دل، بدست دل است گشایشی طلب از وی که عنده مفتاح از آنشراب که از دل همیبرد احزان از آنشراب که درجان درآورد افراح از آن مئی که ازو زنده است جان مسیح از آن مئی که در اشباح دردمد ارواح نجات هردو جهان را از آنشراب طلب که اوست در دو جهان موجب نجات و نجاح به پیش پرتو آن می چراغ فکر و خرد چه پیش ضوء صباح است کوکب مصباح بهر که ساقی ازین باده داد رست از خود هرآنکه رست ز خود یافت در دو کَون فلاح بیا و بر دل و بر جان مغربی می ریز مئی که هیچ ملوث نمیکند اقداح شمس مغربی