شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۲۰: ور هزاران جام گوناگون شرابی بیش نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ور هزاران جام گوناگون شرابی بیش نیست گر چه بسیارند انجم آفتابی بیش نیست گرچه برخیزد ز آب بحر موج بی شوار کثرت اندر موج باشد لیکن آبی بیش نیست چون خطایی کرد با خود گشت پیدا کاینات علّت ایجاد عالم پس خطایی بیش نیست یک سخن پرسید از خود در جهان جان و دل جمله ارواح را زانرو جوابی بیش نیست گر چه بسیاری در ایمنی کتب کتب مرقوم گشت جمله را خواندیم حرفت از کتابی بیش نیست اینکه عالم را وجود آبروئی می نهی در بیابان عدم عالم سرابی بیش نیست چیست عالم ایکه میپرسی نشان و نام او بر محیط هستی مطلق حبابی بیش نیست ایکه هستی تو اندر روی دلبر شد نقاب برفکن از روی دلبر چون نقابی بیش نیست مغربی آمد حجاب راه جان مغربی درگذر از روی چه آخر حجابی بیش نیست شمس مغربی