شمس مغربی
غزلیات
شمارهٔ ۱۴: مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب از آن دو نرگس مست توام مدام خراب مرا که زمزمه قول دوست در گوش است چه حاجت است آواز چنگ عود و رباب فتاده بر رخ دلبر بطالع مسعود نخست چشم که بگشود چشم بخت از خواب بدین صفت که منم مست ساقی باقی عجب که باز شناسم شراب را ز سراب کسی که بیخبر از ِلذت و الم باشد نه از نعیم بود آگهیش نه ز عذاب چو با وجود تو من هیچ نیستم از نیست بهیچ وجه مگردان رخ ک مشو در تاب خطاب اگر نکنی با من این عجب نبود که سایه را نکند هیچ آفتاب خطاب مجو ز مغربی آفتاب در طریقت عشق که کسی نجست ز مستان و عاشقان آداب شمس مغربی