رهی معیری
غزلها | جلد یک
گریه ی بی اختیار: تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست اسیر گریهٔ بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست چو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست مرا ز بادهٔ نوشین نمی گشاید دل که می به گرمی آغوش یار باید و نیست درون آتش از آنم که آتشین گل من مرا چو پارهٔ دل در کنار باید و نیست به سردمهری باد خزان نباید و هست به فیض بخشی ابر بهار باید و نیست چگونه لاف محبت زنی که از غم عشق تو را چو لاله دلی داغدار باید و نیست کجا به صحبت پاکان رسی که دیدهٔ تو به سان شبنم گل اشکبار باید و نیست رهی به شام جدایی چه طاقتیست مرا که روز وصل دلم را قرار باید و نیست رهی معیری