سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۴: دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلهای عاشقان تو مشتی شکسته اند دایم گرفته زلف تو اندر پناهشان چون از تنور سینه برآرند دود آه ای آینه بپوش رخ خود زآهشان خورشید و مه بچاه خجالت فرو شدند از شرم چهره تو چو کردی نگاهشان سر بر زمین نهند وبگویندبعد ازین خوبان رعیت اند وتویی پادشاهشان شاهان ملک حسن سپه جمع کرده اند برقع ز رخ برافگن و بشکن سپاهشان زنجیر گیسوی تو بدست آورد چو سیف دیوانه گر خوهد که برآید زچاهشان این خیل دلبران که تویی پادشاهشان وین جمع اختران که رخ تست ماهشان شب روز می کنند بروی چو مه ولیک من تیره روزم از شب زلف سیاهشان با بال چون نگارگه جلوه در بهار طاوس رشک برده زپر کلاهشان در پرده رو نهفته ره دل همی زنند زآن دیده پر زخون جگر کرده راهشان دعوی همسری تو دارند در دماغ زین بیشتر بلند مکن پایگاهشان سیف فرغانی