سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۲۲: ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای کوی تو ز رویت بازار گل فروشان ما بلبلان مستیم از بهر گل خروشان بازار حسن داری دکان درو ملاحت وآن دو عقیق شیرین در وی شکرفروشان خون جگر نظر کن سودا پزان خود را با گوشت پاره دل در دیگ سینه جوشان خواهی که گرد کویت دیوانه سر نگردم چون رو بمن نمودی دیگر ز من مپوشان هرشب ز بار عشقت در گوشهای خلوت گردون فغان برآرد از ناله خموشان با محنتی که دارند از آشنایی تو بیگانگان شنودند آواز گفت و گوشان از جام وصلت ای جان هرگز بود که ما را مجلس بهم برآید ز افغان باده نوشان چون سیف بر در تو بی کار مزد یابد محروم نبود آن کو در کار بود کوشان تا کی کند چو گاوان در ما زبان درازی کوته نظر که دارد طبع درازگوشان سیف فرغانی