سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۴۱۸: من از خدای جهان عمر میخوهم چندان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من از خدای جهان عمر میخوهم چندان که غنچه متبسم شود گل خندان هلال وارش اگر چه جمال کامل نیست ولی چو مه شودش ملک حسن صد چندان همی خوهم چو جهانیش آرزومندند که ایزدش برساند بآرزومندان بدو چگونه تواند رسید عاشق را بجد اهل طلب یا بصبر خرسندان ببذل زر نرسد کس بلعل دوست چنانک بریسمان نشود منتظم در دندان ایا بدولت آزادی از جهان گشته غلام بنده درگاه تو خداوندان نپرورد چو تو شیرین و گر درآمیزد بشهد مادر ایام شیر فرزندان غمت چگونه نگیرد حصار و قلعه دل که خصم دست گشاده است و شهر دربندان چو دوست سخت دل افتاد سیف فرغانی برو چو مطرقه می زن سری برین سندان سیف فرغانی