سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۸۸: ای منور بروی تو هر چشم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای منور بروی تو هر چشم در دلم نور تو چو در سر چشم هر دم از حسن تو دگر رنگی روی تو جلوه کرده بر هر چشم مه چو خورشید جویدت هر روز تا برویت کند منور چشم دست صدقم کشد بمیل نیاز خاک پایت چو سرمه اندر چشم بخیال تو خانه دل را هر نفس می کند مصور چشم تا مرا در غم تو با لب خشک دل بخون جگر کند تر چشم هر کرا آب چشم بهر تو نیست همچو سیلش شود مکدر چشم بچشم زهرم ار کنی در جام بکشم بارم ار نهی بر چشم دل چو مست می محبت شد خمر عشق تو بود و ساغر چشم از سر ناز در چمن روزی ای مه لاله روی عبهر چشم هست در باغ همچو من بیمار بهر تو نرگس مزور چشم هم ز چشم تو خوب منظر روی هم ز روی تو خوب منظر چشم هرکه دل در تو بست بی بصر است گر گشاید بروی دیگر چشم پرده بر وی فرو گذار که هست این دل همچو خانه را در چشم سیف فرغانی