سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۷۷: ای غم تو روغن چراغ ضمیرم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای غم تو روغن چراغ ضمیرم کم مکن ای دوست روغنم که بمیرم کز مدد روغن تو نور فرستد سوی فتیل زبان چراغ ضمیرم چون بهوای تو عشق زنده دلم کرد شمع مثال ار سرم برند نمیرم یوسف عهدی بحسن وگرچه چو یعقوب حزن فراق تو کرده بود ضریرم چون زپی مژده وصال روان شد از در مصر عنایت تو بشیرم از اثر بوی وصل چون دم عیسی نفحه پیراهن تو کرد بصیرم سوی تو رفتم چومه دقیقه دقیقه کرد شعاع رخ تو بدر منیرم سلسله درمن فگند حلقه زلفت همچو نگین کرد پای بسته بقیرم مست بدم گر سپاه حسن حشر کرد تاختن آورد و عشق برد اسیرم بر در شهر دلم نقاره زد وگفت کز پی سلطان حسن ملک بگیرم جان بدر دل برم چو اسب بنوبت چون ز رخ دوست شاه یافت سریرم خاتم دولت چو کرد عشق در انگشت من ز نگینش چو موم نقش پذیرم کس به جز از من نیافت عمر دوباره زآنکه جوان شد زعشق دولت پیرم از پی شاهان اگر چو زر بزنندم من به جز از سکه تو نام نگیرم من بسخن بانگ زاغ بودم واکنون خوشتر از آواز بلبلست صفیرم وز اثر قطره تبر عشق صدف وار حامل درند ماهیان غدیرم چون دلم از غش خود چو سیم صفا یافت با زر خالص برابرست شعیرم رقص کن اکنون که گرم گشت سماعم بزم بیارا که خمر گشت عصیرم سیف فرغانی