سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۷: دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دل ز غمت زنده شد ای غم تو جان دل نام تو آرام جان درد تو درمان دل من بتواولی که تو آن منی آن من دل بتو لایق که تو آن دلی آن دل عشق ستمکار تو رفته بپیکار جان شوق جگر خوار تو آمده مهمان دل تر کنم از آب چشم روی چو نان خشک را چون جگری بیش نیست سوخته بر خوان دل بنده ز پیوند جان حبل تعلق برید تا سر زلف تو شد سلسله جنبان دل انده دنیانداد دامن جانم ز دست تا غم تو برنکردسر ز گریبان دل عشق تو چون چتر خویش بر سر جان باز کرد سر بفلک برکشید سنجق سلطان دل روی ز چشمم مپوش تا نتواند فگند کفر سر زلف تو رخنه در ایمان دل تا برهاند مرا ز انده من سالهاست تا غم تو می کشد تنگی زندان دل از صدف لفظ خویش معنی چون در دهد گوهر شعرم که یافت پرورش از کان دل سیف فرغانی