سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۳۴۳: ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ز روی پرده برافگن که خلق را عیدست هلال ابروی تو همچو غره شوال محیط لطف چو دریا مدام در موج است میان دایره روی تو ز نقطه خال رخ تو بر طبق روی تو بدان ماند که بر رخ گل سرخست روی لاله آل ز نور چهره تو پرتوی مه و خورشید ز قوس ابروی تو گوشه یی کمان هلال بپیش تست مکدر چو سیل و تیره چو زنگ بروشنی اگر آیینه باشد آب زلال ز خرقها بدر آیند چون کند تأثیر شراب عشق تو در صوفیان صاحب حال بوصف آن دهن و لب کجا بود قدرت مرا که لکنت عجزست در زبان مقال گدای کوی توام کی بود چو من درویش بنزد چون تو توانگر عزیز همچون مال ز شاخ بید کجا باد زن کند سلطان وگر چه مروحه گردان ترک اوست شمال چو کوزه ز آب وصالت دهان من پر کن بقطره یی دو که لب خشک مانده ام چو سفال رخ تو دید و بنالید سیف فرغانی چو گل شکفت مگو عندلیب را که منال بیا که در شب هجران تو بسی دیدیم «جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال » هلال حسن بعهد رخ تو یافت کمال که هم جمال جهانی و هم جهان جمال سیف فرغانی