سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۵۱: تبارک الله از آن روی دلستان که تراست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تبارک الله از آن روی دلستان که تراست ز حسن و لطف کسی را نباشد آن که تراست گمان مبر که شود منقطع بدادن جان تعلق دل از آن روی دلستان که تراست بخنده ای بت بادام چشم شیرین لب شکر بریزد از آن پسته دهان که تراست ز جوهری که ترا آفریده اند ای دوست چگونه جسم بود آن تن چو جان که تراست ز راه چشم بدل می رسد خدنگ مژه مرا مدام ز ابروی چون کمان که تراست چه خوش بود که چو من طوطیی شکر چیند ببوسه زآن لب لعل شکرفشان که تراست بغیر ساغر می کش بر تو آبی هست ببوسه یی نرسد کس از آن لبان که تراست اگر کمر بگشایی و زلف باز کنی میان موی تو گم گردد آن میان که تراست چو عندلیب مرا صد هزار دستانست بوصف آن دو رخ همچو گلستان که تراست صبا بیامد و آورد بوی تو، گفتم هزار جان بدهم من بدین نشان که تراست بیا که هیچ کس امروز سیف فرغانی ندارد آب سخن اینچنین روان که تراست سیف فرغانی