سیف فرغانی
غزلیات
شمارهٔ ۱۵: ای سیم بر زکات تن وجان خویش را
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای سیم بر زکات تن وجان خویش را بردار از دلم غم هجران خویش را تا درنیوفتددل مردم بمشک خط رو سر بگیر چاه زنخدان خویش را قومی بزور بازوی مرگ استدند باز از دست محنت تو گریبان خویش را گفتم بعقل دوش که ترک ادب بود کز وصل او بجویم درمان خویش را او طیره گشت و گفت ترا با ادب چه کار تو عاشقی فرو مگذار آن خویش را عیبم مکن اگر زتو بوسی طلب کنم جمعیت درون پریشان خویش را صد بوسه آرزو کنی از خویشتن اگر بینی در آینه لب و دندان خویش را عاشق شوی تو بر خود اگر هیچ بنگری در خنده پسته شکر افشان خویش را گر ماه در کنار تو آید روا مدار قیمت چرا بری تن چون جان خویش را در موسم بهار که یاد آورند باز هر بلبلی هوای گلستان خویش را در موسم بهار که یاد آوردند باز هر بلبلی هوای گلستان خویش را در بوستان نشیندو در حسرت تو سیف بر گل فشاند اشک چو باران خویش را سیف فرغانی