خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۹۱۷: گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر تو شیرین شکر لب بشکر خنده در آئی بشکر خندهٔ شیرین دل خلقی بربائی آن نه مرجان خموشست که جانیست مصور وان نه سرچشمه نوشست که سریست خدائی وصف بالای بلندت بسخن راست نیاید با تو چون راست توان گفت ببالا که بلائی سرو را کار ببندد چو میان تنگ ببندی روح را دل بگشاید چو تو برقع بگشائی همه گویند که آن ترک ختائی بچه زانروی نکند ترک خطا با تو که ترکست و ختائی چون درآئی نتوانم که مراد از تو بجویم که من از خود بروم چون تو پری چهره در آئی تو جدائی که جدائی طلبی هر نفس از ما گر چه هر جا که توئی در دل پرحسرت مائی من بغوغای رقیبان ز درت باز نگردم که گدا گر بکشندش نکند ترک گدائی وحشی از قید تو نگریزد و خواجو ز کمندت که گرفتار بتانرا نبود روی رهائی خواجوی کرمانی