خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۵۷: چو چشم مست تو با خواب میکند بازی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو چشم مست تو با خواب می کند بازی دو چشم من همه با آب می کند بازی چنین که غمزهٔ شوخ تو مست و مخمورست چرا بگوشهٔ محراب می کند بازی ببین که آهوی روباه باز صیادت چگونه با دل اصحاب می کند بازی چو خون چشم من آمد بجوش از آنرویست که با سرشک چو عناب می کند بازی ز زیر پهلوی پر خار من چه غم دارد کسی که بر سر سنجاب می کند بازی بیا که زلف رسن باز هندو آسایت شبی دراز بمهتاب می کند بازی دلم ز بیخردی همچو طفل بازیگر بدان کمند رسن تاب می کند بازی تفرجیست که شب باز طره ات همه شب بنور شمع جهانتاب می کند بازی عجب ز مردم بحرین دیده ات خواجو که در میانهٔ غرقاب می کند بازی خواجوی کرمانی