خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۴۳: یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یاد باد آنکه دلم را مدد جان بودی درد دلسوز مرا مایهٔ درمان بودی برخ خوش نظر و عارض بستان افروز رشک برگ سمن و لالهٔ نعمان بودی بخط سبز و سر زلف سیاه و لب لعل خضر و ظلمت و سرچشمهٔ حیوان بودی پای سرو از قد رعنای تو در گل می رفت خاصه آنوقت که برطرف گلستان بودی همچو پروانه دلم سوختهٔ عشق تو بود زانکه در تیره شبم شمع شبستان بودی در هوای تو چو بلبل زدمی نعرهٔ شوق که بگلزار لطافت گل خندان بودی جان به آواز دلاویز تو دادم بر باد که بوقت سحرم مرغ خوش الحان بودی با تو پرداخته بودم دل حیران لیکن خانه پرداز من بیدل حیران بودی همچو خواجو سر و سامان من از دست برفت زانکه در قصد من بی سر و سامان بودی خواجوی کرمانی