خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۸۴۱: چه کردهام که بیکبارم از نظر بفکندی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه کرده ام که به یک بارم از نظر بفکندی نهال کین بنشاندی و بیخ مهر بکندی کمین گشودی و برمن طریق عقل ببستی کمان کشیدی و چون ناوکم بدور فکندی اگر چو مرغ بنالم تو همچو سرو ببالی و گر چو ابر بگریم تو همچو غنچه بخندی چو آیمت که ببینم مرا ز کوی برانی چو خواهمت که در آیم درم بروی ببندی توقعست که از بنده سایه باز نگیری ولی ترا چه غم از ذره کافتاب بلندی پیادگان جگر خسته رنج بادیه دانند تو خستگی چه شناسی که بر فراز سمندی از آن ملایم طبعی که ما تنیم و تو جانی وزان موافق مائی که ما نیم و تو قندی بحال خود بگذار ای مقیم صومعه ما را تو و عبادت و عرفان و ما و مستی و رندی ز من مپرس که خواجو چگونه صید فتادی تو حال قید چه دانی که بیخبر ز کمندی خواجوی کرمانی