خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۶۰: ترا که گنج گشودی ز زخم مار چه غم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ترا که گنج گشودی ز زخم مار چه غم چو شاخ گل بکف آید ز نوک خار چه غم اگر هزار فغان کرده است بلبل مست چو غنچه پرده بر اندازد از هزار چه غم معاشری که مدام از قدح گزیرش نیست چو می ز جام فرح نوشد از خمار چه غم در آنزمان که شود وصل معنوی حاصل بصورت ار نشوی زائر مزار چه غم میان لیلی و مجنون چو قرب جانی هست اگر چنانکه بود دوری دیار چه غم ز روزگار میندیش و کار خویش بساز چو روزگار برآمد ز روزگار چه غم بزیر بار غم ار پست گشته ام غم نیست مرا که ترک شتر کرده ام ز بار چه غم ترا چه غم بود از درد ما که سلطان را ز رنج خاطر درویش دلفگار چه غم درین میان که گرفتار عشق شد خواجو گرش مراد نهد چرخ در کنار چه غم خواجوی کرمانی