خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۶۲۰: گر چه من آب رخ از خاک درت یافتهام
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر چه من آب رخ از خاک درت یافته ام گرد خاطر همه از رهگذرت یافته ام چون توانم که دل از مهر رخت برگیرم زانکه چون صبح به سحرت یافته ام بنشین یکدم و برآتش تیزم منشان که بدود دل و سوز جگرت یافته ام در شب تیره بسی نوبت مهرت زده ام تا سحرگه رخ همچون قمرت یافته ام خسرو از شکر شیرین بهمه عمر نیافت آن حلاوت که ز شور شکرت یافته ام بچه مانند کنم نقش دلارای ترا زانکه هر لحظه برنگی دگرت یافته ام گر چه رفتی و نظر باز گرفتی از من هر چه من یافته ام از نظرت یافته ام ای دل خسته چه حالست که از درد فراق هردم از بار دگر خسته ترت یافته ام تا خبر یافته ئی زان بت مهوش خواجو خبرت هست که من بیخبرت یافته ام خواجوی کرمانی