خواجوی کرمانی
غزلیات
غزل شماره ۵۴۴: مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مبرید نام عنبر بر زلف چون کمندش مکنید یاد شکر برلعل همچو قندش بدو چشم شوخ جادو بربود خوابم از چشم مرساد چشم زخمی بدو چشم چشم بندش نکنم خلاف رایش بجفا و جور دشمن که محب دوست بیمی نبود ز هر گزندش چو بدامنش غباری ز جهان نمی پسندم چه پسندد از حسودم سخنان ناپسندش به کمندش احتیاجی نبود بصید وحشی که گرش بتیغ راند نکشد سر از کمندش نه منم اسیر تنها بکمند یار زیبا که بشهر اودرآمد که نگشت شهر بندش مکنید عیب خواجو که اسیر و پای بندست که اگر نمی کشندش به عتاب می کشندش خواجوی کرمانی